داستان عاشقی
دوشنبه 89/4/28 8:42 صبح| | نظر
داستان عاشقی
داستان عشق داستانی است عجیب حتی برای خود عاشق.
عاشق اگر خود هزار غم در سینه داشته باشد، بی تاب نمی شود ولی اگر غم یار بیند و ناراحتی او را احساس کند، تاب و توان از دست می دهد.
عاشق دوست می دارد که همه بلاهای
جهان بر او نازل گردد اما محبوبش در آسایش و شادی باشد. او تحمل تیغ بر
قلب خود را دارد اما توان دیدن خار بر پای معشوق را نه.
و چنین است که عشق نهایت نهایت فنا شدن عاشق است در هوای معشوق.