000
دوشنبه 89/6/1 1:4 عصر| | نظر
اگر میدانستی تنهایم
برایم گریه میکردی
و اگر میدانستی گریه میکنم
تنهایم نمیگذاشتی
******************************************************************
میخواهم تو رادر گلدان رویاهایم بگذارم
تا هر روز آفتاب را از دریچه ی دنیای من نگاه کنی
و درون خاک رویایم ببالی و بزرگ شی و در بهار گل دهی .
گرچه خوب میدانم که روزی گلدان رویای مرا خواهی شکست و به گلدان برگتری خواهی رفت
با این حال من تو را در گلدان رویاهایم میگذارم تنها به این خاطر که در گلدان رویایم ببالی و به گل بنشینی
و بعدها همیشه در خواب زمستانیت من برایت معنای بهار را داشته باشم .
******************************************************************
می زنم کبریت بر تنهایی ام
تا بسوزد ریش? بی تابی ام
*
می روم تا هر چه غم پارو کنم
خانه ام را باز هم جارو کنم
*
می روم تا موی خود شانه کنم
خنده را مهمان این خانه کنم
*
می روم تا پرده هارا واکنم
دوست دارم؛ دوست دارم
عشق را معنا کنم
*
شادی ام را رنگ آبی می زنم
بوسه بر طعم گلابی می زنم
*
می دوم خندان به سوی آینه
باز می خندم؛ به روی آینه
*
می زنم یک شاخه گل بر موی خود
می نشینم باز بر زانوی خود
*
می نشانم روی دستم یک کتاب
تا بخوانم باز هم یک شعر ناب
*
آری!آری! این منم این شاد و مست
دوست دارم عاشقی را هرچه هست